از همه جا از همه چی

مطالب علمی و آموزنده، دانلود رایگان نرم افزار و بازی

از همه جا از همه چی

مطالب علمی و آموزنده، دانلود رایگان نرم افزار و بازی

پدیده های ناشناخته و غیرقابل توضیح

در ۱۹۱۹ برنارد کاجینسکی یک مهندس برق اهل روسیه نیمه های شب صدایی شنید مانند صدای قاشقی که به لیوان بخورد و شبحی را دید که در گوشه ی اتاق بسوی تختی پیش رفت که کسی بر روی آن خوابیده بود و لیوانی را بهم زد و به دهان آن شخص گذاشت لحظه ای بعد همه چیز ناپدید شد.

روز بعد فهمید که دوست صمیمی اش بر اثر ابتلا به تیفوس مرده. وقتی با مادر دوستش تماس گرفت دریافت که در همان ساعت نیمه شب مادر خیال داشته به فرزندش دارو بدهد. کاجینسکی هیجان زده شده و پرسید این کار را چگونه انجام داده؟ مادر درست همان صحنه ی شب قبل را تکرار کرد.

کاجینسکی هیچ علاقه ای به تله پاتی یا ادراک فراحسی نداشت اما یقین پیدا کرد که دوستش در لحظه مرگ به او فکر می کرده و آن صدا و تصویر را به او انتقال داده است. او به تله پاتی علاقمند شد و مطالعات وسیعی در این باره آغاز کرد و به این نتیجه رسید «سیستم عصبی انسان قابلیت واکنش به محرکهایی ناشناخته را داراست.»

مطالعات کاجینسکی توجه ولادیمیر دوروف رام کننده معروف حیوانات را جلب کرد. او عقیده داشت که حیوانات می توانند فکرش را بخوانند. دوروف با کمک عصب شناس معروف بکتروف آزمایش هایی ترتیب داد. ولادیمیر زیر نظر بکتروف از راه تله پاتی دستورات پیچیده ای را منتقل می کرد. بیشتر اوقات حیوانات دستورات را متوجه می شدند. برای مثال بکتروف دستورات را روی کاغذی می نوشت و آن را به دوروف می داد. دوروف به چشمان سگ ژرمن شپرد به اسم مارس نگاه می کرد و دفتر تلفن را پیدا می کرد آن را به دهانش می گرفت و باز می گشت.

بسیاری از کسانی که به حیوانات علاقه دارند توجه کرده اند که حیوانات خانگی دارای قدرت تله پاتی هستند. ادوارد کمپبل سر دبیر روزنامه ی انگلیسی داستان جالبی را درباره ی یک تربیت کننده حیوانات نقل کرده به نام هانس بریک، هانس شیر آدمخواری داشت به نام حبیب که فوق العاده بیرحم و موذی بود و در صدد پیدا کردن فرصتی که هانس غافل شود تا به او حمله کند. اما هواس هانس شش دانگ جمع بود و چنین فرصتی را به  او نمی داد. اما یکبار که هانس در قفس شیر حواسش متوجه دعوایی خانوادگی شد. شیر به او حمله کرد.

هانس به زحمت فرصت فرار پیدا کرد. خود او می گوید: «تقصیر من بود. من قاعده ی بازی را می دانم، شیر هم می داند لحظه ای که حواسم جای دیگری برود. او این احساس را می کند.»

در طول جنگ هانس مدتی از انگلستان زندانی شد حبیب را به باغ وحش سپردند، وقتی هانس آزاد شد یک کمپانی تولید فیلم از هانس خواست تا به اتفاق شیر در چند صحنه از فیلم بازی کنند اما مشکل در اینجا بود که صاحب باغ وحش برای مدتی که از شیر نگهداری کرده بود پولی می خواست که هانس قدرت پرداخت آن را نداشت.

هانس نقشه ای کشید. یکشنبه صبح ساعت شش به باغ وحش رفت و در قفس را باز کرد. طنابی دور گردن شیر انداخت و قرار دادی ذهنی با شیر بست «در حین فرار از باغ وحش تو به من حمله نخواهی کرد.»

جانوران قفس های دیگر شروع به سر و صدا کردند. خرگوش ها و دارکوب ها آزادانه در محوطه ی باغ وحش می چرخیدند اما شیر به آنها حمله نکرد. بر یک بطرف در رفت و شیر به دنبال او. از پله ها پایین رفتند و پا به خیابان گذاشتند شیر به آرامی دنبال هانس راه می رفت. به کامیون سر پوشیده ای رسیدند. شیر قرارداد را تمام و کمال رعایت کرد.

منبع: کتاب سفر به ناشناخته ها، نیروهای اسرار آمیز بشر – تالیف: کالین ویلسون

زن های آمازون چه کسانی بودند؟

بشر افسانه های زیادی درباره غولها و دیوها و موجودات مافوق بشر دارد. افسانه مشهوری هم درباره نژاد عجیبی از زنان آمازون نقل می کنند. آمازونی ها نژادی از زنان جسور و جنجگو هستند. تصور می رفت که ابتدا آنها از کوههای قفقاز آمده و در آسیای صغیر مستقر شده باشند.

آنها را ملکه ای اداره کرده و اصولا” در تمام این سرزمین، زنان فرمانروایی می کردند. این زنان حتی در جنگهای مخصوص به خود، خودشان می جنگیدند و یا شهرهایشان را خودشان بنا می کردند!

طبق افسانه ای، زنان آمازونی یا کلیه مردهای خود را تبعید کرده و یا تمام مردهایی را که در میان آنها می آمده اند، به قتل می رسانده اند. ولی هنگامی که سعی کردند بر آتن غلبه کنند شکست خوردند و لشکریان آنها نابود شدند.

یونانی های قدیم که زنهای آنها زندگی آرامی را در خانه می گذرانیدند، مسحور افسانه های مربوط به شجاعت و زندگی وحشی زنان آمازون، گردیده و بنابراین، این زنان موضوع محبوب هنر یونانی گردیدند. معمولا” آنها را در حال سوار بر اسب و مسلح به نیزه و کمان و سپر نشان داده اند.

در سال ۱۵۴۱ میلادی کاشفی بنام «فرانچیسکو دواورلانا» اولین انسان سفید پوستی بود که در مسیر کامل رودخانه بزرگی که در کشورهای پرو و برزیل جریان داشت مسافرت کرد در طی سفر خود وقتی به جنگجویان سرخ پوستی که دارای موهای بلندی بودند برخورد کرد، چون موهای آنها بلند بود ، تصور کرد که این جنگجویان زن هستند. بنابراین این رودخانه را آمازون نامید که این کلمه همان نام افسانه ای زنانی است که در افسانه های یونانی آمده و از آنها داستانها گفته شده است.

منبع: کتاب به من بگو چرا – جلد ۱

ماجرای مردی که راز ساخت اهرام مصر را میدانست!

 

یک مهاجر روسی در امریکا توانست یک قلعه مرجانی عظیم را بسازد، این سازه آنقدر شگفت انگیز بود که به فهرست مکان های تاریخی اضافه شد.

حالا برای همه این سوال پیش آمده بود که او چگونه توانسته است به تنهایی این همه سنگ عظیم را جا به جا کند؟

این سوالی بود که او را به موضوع اهرام مصر مرتبط کرد.

ادوارد لیدس کالنین در 12 ژانویه 1887 به دنیا آمد، اطلاعات کمی در مورد کودکی او وجود دارد.

او تحصیلات مدرسه را تمام نکرده بود اما دائما در حال کتاب خواندن بود و ذهن کنجکاوی داشت.

او سنگ تراشی را از پدرش آموخت و مدتی بعد خودش هم به این کار مشغول شد.

در سن 26 سالگی به امریکا مهاجرت کرد و پس از ابتدا به سل، به آب و هوای گرم فلوریدا نقل مکان کرد.

او در آنجا یک قطعه زمین خالی را خریداری کرد و تصمیم گرفت خانه ای را در آنجا بنا کند.

از آن زمان به مدت 20 سال شروع به ساخت یک سازه عظیم کرد که آن را دروازه صخره ای نامید و به گفته خودش آن را به دختری تقدیم کرد که سالها قبل او را ترک کرده بود.

او برای ساخت این قلعه مرجانی بیش از 1100 تن سنگ را جا به جا کرد.

وقتی کار ساخت به اتمام رسید، آنجا را برای بازدید مردم باز کرد و تورهایی به قیمت 10 سنت ارائه کرد.

وقتی مردم با حیرت از او میپرسیدند که چگونه این همه سنگ عظیم را به تنهایی جابه جا کرده است، پاسخ میداد: من قوانین فیزیک و اهرم ها را میدانم و از اسراری که سازندگان اهرام مصر میدانسته اند با خبرم.

او یک نظریه هم در مورد مغناطیس و جاذبه ابداع کرده بود.

اولین بار در سال 1988 جزوه های او در این زمینه منتشر شدند. او مدعی شد که همه مواد سازنده جهان به طور کم و بیش از جاذبه و مغناطیس برخوردارند و این نیرویی است که تخریب ناپذیر است.

شما میتوانید چوب را بسوزانید و از بین ببرید اما نمیتوانید نیرویی که ذرات و اتم ها را کنار هم نگه داشته از بین ببرید.

او همچنین آزمایشاتی طراحی کرد که در آنها از مواد غیرفلزی مانند: چوب، سیب زمینی و گوشت برای شناسایی نیروی مغناطیسی استفاده شده بود.

ادوارد از یک رژیم غذایی خاص استفاده میکرد و خیلی کم غذا میخورد، او در روزهای پایانی عمرش در بیمارستان بستری شد و به علت سکته مغزی در سن 64 سالگی درگذشت.

این مرد عجیب و مرموز دانشی داشت که توانست به تنهایی یک قلعه عظیم سنگی را بسازد و هیچ کس نمیداند اگر او در زمان فرعون زندگی میکرد و هزاران کارگر داشت آنوقت چه بنای عظیمی را میتوانست بسازد…

معمای خواب مرموز روستای کلاچی قزاقستان سرانجام حل شد!

در کشور قزاقستان روستایی وجود دارد به نام کلاچی که مدتی است مردمان آنجا دچار اتفاق عجیبی شده اند.

هرکسی که در آن روستاست در مواقعی یکهو به طور ناگهانی به خواب عمیق چند روزه فرو میرود.

این اتفاق حتی برای مسافران و مهمانان این روستا و حیوانات هم رخ میدهد.

به همین خاطر خیلی زود توجه مردم و مسئولین به این موضوع جلب شد و در سطح جهانی این روستا با این بیماری عجیب شناخته شد.

برای چند سال این روستا جزو یکی از پرونده های مرموز و حل نشده بود و عده زیادی از محققین روی این مساله کار میکردند تا اینکه اخیرا توانستند راز آن را کشف کنند.

از مارس 2013 این بیماری عجیب آغاز شد و عده زیادی از جمله روس ها و آلمانی ها را تحت تاثیر قرار داد.

اهالی آنجا حتی در حین راه رفتن به ناگهان به خواب فرو میرفتند و بعد از بیداری علائمی از جمله از دست دادن حافظه، گیجی و سردرد داشتند.

دانشمندان ابتدا به مشروبات الکلی که در آنجا مصرف میشد مشکوک شدند و فرض بر این گذاشتند که احتمالا این مشروبات جعلی و مسموم کننده هستند اما بعد از بررسی های انجام شده متوجه شدند که اینگونه نیست.

سپس همه نظرها به سمت معادن اورانیوم نزدیک این روستا جلب شد.

این معادن از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی بسته شده بودند و فعالیتی در آنها انجام نمیشد.

بررسی های جدید نشان داد که این معادن متروکه باعث افزایش سطح مونوکسید کربن و هیدروکربن میشوند و در نتیجه آن اکسیژن هوا کاهش می یابد و اهالی روستا را بیهوش میکند.

برای چندسال مردم این روستا قربانی بی تدبیری مسئولین شده بودند.

دولت از مردم روستا خواسته است که برای حفظ سلامت خود ، روستا را ترک کنند و تاکنون بیش از 50درصد روستا تخلیه شده است.