از همه جا از همه چی

مطالب علمی و آموزنده، دانلود رایگان نرم افزار و بازی

از همه جا از همه چی

مطالب علمی و آموزنده، دانلود رایگان نرم افزار و بازی

تحریک الکتریکی

در فضای اینترنت ، ابزارهایی تبلیغ می شود که با تحریک الکتریکی ، عملکرد مغز را بهبود می بخشند و هر درد بی درمانی را درمان می کنند . این ابزارها با استفاده از الکترود های نصب شده روی کلاه ، جریان الکتریکی ضعیفی را به مغز منتقل می کنند و با عنوان تجاری « تقویت کننده ی مغز » شناخته می شوند . این ابزارها جزء دستگاه های « تحریک درون جمجمه ای با جریان مستقیم » یا « tDCS » دسته بندی می شوند و نباید آن را با دستگاه های « تحریک مغناطیسی درون جمجمه ای » ( TMS ) اشتباه گرفت . فروشندگان tDCS ادعا می کنند که این ابزارها باعث تسریع واکنش ها ، دستیابی به آرامش در هر زمان دلخواه ، بالا بردن توان تمرکز ، افزایش  تحمل فیزیکی و ارتقای تقریبا همه نوع مهارت مغزی دلخواه می شود .

شاید این ادعاها چیزی جزء تبلیغ بی پایه و اساس به نظرتان نرسد . اما شواهد علمی متعددی در تأیید خواص درمان با تحریک الکتریکی ( درمان درد ، افسردگی ، وزوز گوش ، روان پریشی و مواردی دیگر ) و ارتقای توانایی های مغزی وجود دارد . اگر از ابزارهای tDCS به درستی استفاده شود ؛ کاملا ایمن هستند و با توجه به قیمت نسبتا پایین آن ها ( 100 پوند ، کمتر از 500 هزار تومان ) می توانند به عنوان گزینه ای مناسب برای تقویت ذهن استفاده شوند . البته این دستگاه هم مانند دیگر روش های پرورش ذهنی ، نتوانسته است به دستاوردی اثبات شده در تقویت توانایی های شناختی عمومی دست پیدا کند و شواهد موجود ، صرفا در مورد برخی عملکردهای خاص ذهنی است . همه ی آنچه ما در باره ی عملکرد این دستگاه می دانیم ، اطلاعاتی است که گروه های تحقیقاتی کوچک و مستقل و شرکت های تجاری منتشر کرده اند ؛ بنابراین تأیید قطعی نتایج آن فعلا امکان پذیر نیست .

بشقاب پرنده در جاده ی غربی

گزارش ادعای یک شهروند : تازه با هواپیما به دنور رسیده بودم . اتومبیلم را از فرودگاه برداشتم و در جهت غرب در جاده ی شماره ی i- 70 به راه افتادم . حدود 50: 2 بعداز ظهر ، در حالی که تقریبا هیچ بادی در حال وزیدن نبود ، چیزی را در آسمان دیدم که در نگاه اول شبیه به یک کیسه زباله ی سیاه رنگ بود .

با نزدیک تر شدن به آن ، متوجه شدم که این جسم تیره ، در هوا شناور است و بالا و پایین نمی رود . همین طور متوجه شدم که شکل آن هم مانند کیسه زباله نیست ، بلکه تا حدی هندسی به نظر می رسد ؛ درست مانند سنگی بود که در آسمان با سرعتی یکنواخت در پرواز باشد .

این جسم در هنگام پرواز ، به آرامی می چرخید . رنگ آن هم بیشتر قهوه ای بود تا سیاه . هیچ نوع پنجره ، در یا علامتی هم رویش دیده نمی شد . سرعت حرکتش کمی بیشتر از سرعت اتومبیل ها بود . اتومبیل ها با نزدیک شدن به آن ، از سرعت خود کم می کردند . این جسم هم مانند ما در جهت غرب در حرکت بود . به همین دلیل ، حدس می زنم که عده ی دیگری هم باید آن را دیده و گزارش کرده باشند .

در ساعت 58 : 2 ، موبایلم را آماده کردم و بعد کمی از آن فیلم گرفتم که احتمالا بدترین ویدئوییاست که تا به حال دیده اید . من در خط سمت چپ جاده در حال رانندگی بودم که موبایل را از پنجره بیرون بردم و فیلم گرفتم . در طول این ویدئوی کوتاه ، شما جسم را به صورت لکه ی کوچکی در صفحه می بینید . به گمانم ممکن است یکی از حاضران در جاده در گزارش خود ، ویدئوی بهتری از این جسم تهیه کرده باشد .

این جسم ، هواپیما ، پرنده ، پهپاد یا حشره نبود . تنها احتمال ممکن از نظر من ، این است که آن جسم ،یک بالن باشد ، ولی باز هم برای یک بالن ، حرکتی بیش از حد یکنواخت و دقیق داشت . بعد از چند دقیقه ، این جسم از محدوده ی دید من خارج شد و به حرکتش در مسیر غرب ادامه داد.

این جسم بسیار شبیه به یک یوفو بود ، زیرا نمی دانم واقعا چه چیزی می توانست باشد . ولی این احتمال هم وجود داشت که نوعی جسم پرنده ی کنترل از راه دور باشد .

من سعی کردم تا بهترین فیلم ممکن را از آن جسم بگیرم ، اما در آن وضعیت و در حال رانندگی ، واقعا نتوانستم فیلم بهتری بگیرم ، چون ترافیک جاده مجبورم می کرد تا سرعتم را کم و زیاد کنم و حواسم می بایست به جاده هم می بود . شرایط آن بزرگراه هم طوری نبود که بتوانم از اتومبیل پیاده شوم و فیلم بگیرم . حتی نمی توانستم از دوربین بهتری که در ماشین داشتم ، استفاده کنم . به هر حال امیدوارم این ویدئو برای محققان به اندازه ی کافی جزئیات داشته باشد .

سایه یک شاهکار | بازی کالوسوس

صفحه سیاهی روبه روی شما ظاهر می شود که وسط آن دو کلمه سفید رنگ و بسیار ریز وجود دارند.the end  موسیقی تمام شده و هیچ صدایی از تلویزیون درنمی آید اما شما ناخودآگاه 20 دقیقه به این صفحه خیره شده اید و درباره کالوسوس ها و سرنوشت قهرمان بی نام داستان فکر می کنید.

به اینکه این تجربه عجیب و منحصر به فرد چطور تمام شد و معلوم نیست چند سال دیگر باید بگذرد تا فرصت داشته باشید چنین شاهکاری را بازی کنید.

سایه کالوسوس شاهکاری دیگر در بازی سازی است.ظاهراً حالا که عمر پلی استیشن 2 کم کم به پایان رسیده،سونی تصمیم گرفته قدرت بازی سازی خودش را رو کند.پس از بازی فوق العاده god of war این بار نوبت به یک بازی ماجرایی عجیب و غریب شده که همه چیزش جدید است.

شاید از این که این همه صفات بی نظیر و عجیب و غریب را استفاده می کنم اعصابتان خرد شود،اما واقعاً کلمه دیگری برای توصیف حال و هوای بازی پیدا نمی شود تا سایه کالوسوس را تجربه نکنید متوجه نخواهید شد.

 

 بازی در ژانر ماجرایی دسته بندی می شود.اما بد نیست بدانید این شاهکار نه داستان درست و حسابی دارد،نه شخصیت پردازی،نه دیالوگ،نه معما،نه آیتمی برای جمع کردن(هیچ چیزی در بازی برای برداشتن وجود ندارد!)و نه خیلی مؤلفه های معمول بازی های اکشن یا ماجرایی.

همه چیز در سایه کالوسوس خلاصه شده در گرافیک بالا و نورپردازی بی نظیر آن،به اضافه موسیقی دینامیک تأثیرگذاری که تا به حال در هیچ بازی پلی استیشن 2 نشنیده اید و صد البته روند بازی منحصر به فردی که تصور آن را شاید تنها در رویاهایتان بتوانید بکنید.

بازی با پرواز یک پرنده در کوهها آغاز و در نهایت با پرواز همان پرنده هم تمام می شود.تمام بازی مانند صحنه های آغازین بسیار آرام و بدون هرگونه سرو صدا و هیجان کاذب است.

طبیعت تنها چیزی است که در این صحنه ها می بینید.گرافیک بازی واقعاً دیدنی است و توانایی سازنده ها در به تصویر کشیدن طبیعت را باید ستود.جنگجوی جوانی سوار بر اسب وارد یک دشت بزرگ می شود که به نظر می رسد پایان دنیاست.

پس از این که دشت های زیبا و مناظر چشمگیر را دیدید و حرکت جوان اسب سوار از روی پل بزرگی که معماری جالبی دارد تمام شد،ممکن است دستتان به آنالوگ سمت راست بخورد و متوجه شوید دمویی که مشغول نگاه کردن آن هستید همزمان است و همانند بازی متال گیر می توانید دوربین را به اطراف حرکت دهید و یا زوم کنید.

جوان،جسم بی جان دختری را با خود به معبدی در میانه این دشت متروک می برد.صدایی که مربوط به ارباب این معبد است به جوان می گوید زنده کردن دخترک غیرممکن نیست،مگر او بتواند 16 غول این سرزمین که کالوسوس نام دارند را از بین ببرد،بازی این لحظه آغاز می شود.

از روند بازی هرچه کمتر بگوییم به نفع کسانی است که می خواهند آن را بازی کنند.فقط بدانید که بازی اکشن نیست.چیزی هم برای برداشتن ندارید.یک شمشیر و یک کمان تنها لوازم شما را تشکیل می دهند.

تنها کاراکتر بازی به جز قهرمان بی نام و نشان ما،اسب اوست که بدون او بازی به هیچ جا نمی رسد.دشمن های بازی هم همان 16 غول هستند که با شکست دادن آنها بازی تمام می شود.

همین! اما باور کنید تجربه مبارزه با غولهایی که شما در برابرشان به اندازه مگس هستید چیزی نیست که در هیچ بازی دیگری دیده باشید.شکست دادن هر کدام از غول ها استراتژی مخصوص لازم دارد و باید فکرتان را به کار بیندازید .

چیز دیگری نباید گفت! اجرا شدن یکباره نقشه بازی با تمام جزئیات و زیبایی هایش واقعاً یک معجزه است.از آن بالاتر حال و هوایی است که همه این کوه و دشت وجنگل ها با حیوانات آن به شما می دهند: حزن و اندوه.

احتمالاً این را چطور سازنده ها با ابزارهایی به نام نورپردازی و موسیقی می توانند چنین حسی را در قالب منظره های چشمگیر به شما القا کنند کسی نمی داند.اگر کسی می دانست قبل از این چنین کاری می کرد!

حال و هوای بازی با موسیقی آن کاملاً حماسی است و شاید کسانی که از مناظر عظیم و موسیقی شنیدنی سه گانه ارباب حلقه های جکسون لذت می بردند، حالا با گشت و گذار بدون محدودیت در چنین لوکیشن هایی،به آرزوی دیرینه خود برسند.

البته حرکت دوربین بزرگترین نقطه ضعف موتور پایه بازی است که بعضی وقت ها اعصاب می زند.اما در کل در برابر عظمت بازی قابل چشم پوشی است.واقعاً صحبت راجع به چنین بازی ای بدون خراب کردن لذت های آن برای کسانی که بازی نکرده اند مشکل است.

احتمالاً بعد از این که با 6ـ5 کالوسوس جنگیدید و خواستید برای یکی از دوستانتان توضیح دهید بازی چقدر جالب است متوجه حرف من خواهید شد! این بازی را همه بازی کننده ها باید بازی کنند؛حتی اگرpc باز هستید از جایی پلی استیشن گیر بیاورید و سایه کالوسوس را ببینید.              سید طه رسولی

داستان های جزیره متروک

این بازی بدون شک در خلق محیط زیبا با انجین پایه موفق شده است

مجید رحمانی

 بازی dear esther در واقع بازسازی همان (ماد)است که به کمک Robert Briscoe ،از کارمندان سابق شرکت dice و از طراحان محیط بازی mirror s  edge ساخته شده است.حالا شاهد جلوه های بصری ارتقا یافته،موسیقی و روایت پخته تر و طراحی پولیش شده هستیم.

از آنجا که محیط جزیره با الهام از جزایر صخره ای اسکاتلند طراحی شده سردی و خشکی،فضای غالب آن بوده و از آن دست جزایری است که کمتر کسی آرزوی زندگی در آنها را در سر داشته باشد.

تعامل با دنیای dear esther بسیار محدود است.کنترل های کاراکتر اصلی به ساده ترین مکانیک ها یعنی حرکت و نگاه کردن خلاصه شده و چیزی به عنوان سقوط از لبه ها،از ارتفاع گرفته تا یک تخته سنگ کوچک و حتی باز کردن درها در این بازی وجود ندارد.

شما در نقش کاراکتری قرار دارید که قدم به جزیره ای عجیب گذاشته است و تمرکز روی این موضوع باعث شده تا مهم ترین عامل پیشروی بازی کنجکاوی و جستجو برای یافتن پاسخ پرسش هایی باشد که این جزیره مرموز دردل خود نگه داشته است.

قصه گویی محیطی در dear esther بیداد می کند.داستان های کوتاه و گاهی عجیب زیادی در گوشه و کنار جزیره وجود دارد که تنها به چشمی برای دیدن نیاز دارد.مشاهده لاشه خردشده کشتی ای نسبتاً بزرگ در خط ساحلی،بوته ها و بیشه ها ی انبوه،سرازیری های سبز تپه ها که با ترکیبی از صخره ها زینت بخشیده شده و غارهای بزرگی که شبکه وار به هم متصل شده و آبی که در آبریزهای آنها جاری است،درخششی فراتر از استانداردهای جهان عادی دارد و همگی از زیبایی های محیط بازی شمرده می شود.

Dear esther در خلق محیطی زیبا آن هم تنها با استفاده از انجین پایه بدون شک موفق است اما حسی که از تجربه آن به آدم دست می دهد ارزش بازی را بالاتر برده است.

شاید ابتدا با دیدن نام بازی مفهوم آن را درک نکنید اما بعد متوجه می شوید که درواقع آغاز یک نامه است!در بخش هایی از بازی این نامه خوانده می شود و آنجاست که بازیگر بااستعداد بریتانیایی یعنی نیگل کارینگتون به عنوان راوی قصه وارد بازی می شود.

صدای تسلی بخش کارینگتون تنها چیزی است که به هر آنچه در dear esther می بینید زندگی و معنا می بخشد و احساساتی که با مهارت تمام با صدایش همراه می کند،بدون تردید هر شنونده ای را مجذوب قصه خواهد کرد.

برخی افراد که دوست دارند قصه بازی ها بخصوص در سبک ماجرایی فکری و غیرمستقیم باشدو تفسیر آن را به عهده مخاطب بگذارند.اگر شما هم جزو آن دسته هستید ابهامی که در قصه dear esther   وجود دارد کاملاً شما را راضی خواهد کرد.

معمای اصلی بازی را حتی می توان به نوعی قصه آن دانست تا جایی که می تواند موضوع داغی برای صحبت با دوستان در مکان های مختلف باشد و در کل از آن جنس روایت هایی است که جان می دهد برای بحث های طولانی و فیلسوفانه و شنیدن نظرات متفاوت در تاپیک ها و فروم های اینترنتی گوناگون.

تقریباً تمام بازی به گشت و گذار در جزیره خلاصه می شود و از آنجا که سرعت حرکت کاراکتر مقداری ثابت دارد و نمی شود مثلاً دوید،این آمدن و رفتن های طولانی به مرور خسته کننده می شود با وجود این در dear esther نیازی نیست به دنبال راه اصلی خود بگردید؛زیرا معمولاً بسیار واضح و روشن است و حتی اگر آن را گم کردید کافی است نگاهی به دور و اطراف خود بیندازید تا بلافاصله آن را بیابید.

کاملاً موافقیم که یک بازی ماجرایی بدون هرگونه چالش،معما یا مانع تا چه حد می تواند              مفهوم خود را از دست بدهد،اما                                dear  esther از معدود عناوینی           است که توانسته تنها با گشتن در محیط،سرگرمی را در گیم پلی خود پیاده کند.

توصیه کردن بازی به همه،کاری اشتباه است؛اما اگر دوست داشته باشید به چشم یک اثر هنری در این قالب به آن نگاه کنید،برایتان تجربه ای  جالب خواهد بود.

توجه داشته باشید که نتیجه گیری از بازی همانند فیلم های روشنفکرانه می ماند،پس زمانی که ذهن تان خسته است یا حوصله ندارید به سراغ آن نروید.

دانلود رایگان آخرین نسخه نرم افزار ادوب کانکت

Adobe Connect

 نرم افزاری حرفه ای جهت راه اندازی کنفرانس و کلاس مجازی آنلاین میباشد. برنامه Adobe Connect انعطاف پذیر ترین ، امن ترین ، گسترده ترین و ممتازترین نرم افزار کنفرانس وب و راه اندازی کلاس مجازی آنلاین است. نرم افزار Adobe Connect در گذشته با نام های Presedia Publishing System, Macromedia Breeze  و Adobe Acrobat Connect Pro در دسترس بوده است و برای ایجاد کنفرانس وب ، ماژول های یادگیری و به اشتراک گذاری دسکتاپ کاربران استفاده می شود.

برخی قابلیت های نرم افزار Adobe Connect

  • راه اندازی webinar
  • مدیریت کاربران در وب کنفرانس
  • آپلود کردن تصاویر
  • آپلود کردن و نمایش PowerPoint
  • دارای تخته وایت برد جهت نوشتن بر روی آن و نمایش به سایرین
  • چت کردن با شرکت کنندگان در کنفرانس یا کلاس
  • کنفرانس صوتی جهت آموزش مجازی
  • کنفرانس تصویری جهت آموزش مجازی
  • به اشتراک گذاشتن صفحه دسکتاپ برای سایر شرکت کنندگان
  • ضبط کنفرانس ها و به اشتراک گذاشتن فایل ویدیویی
  • برگزاری نظر سنجی